مرور تاریخ شفاهی اقتصاد انقلاب اسلامی با سعید فائقی

از صنعتی زدایی تا معجزه اقتصادی جنگ

از صنعتی زدایی تا معجزه اقتصادی جنگ

ارتباط با مشتری: سعید فائقی می گوید در ماه های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی برخی دیدگاه ها به صنعتی زدایی از کشور اعتقاد داشتند، اما با شروع جنگ تحمیلی مشخص شد که استفاده حداکثری از ظرفیت های اقتصادی کشور باید به عنوان یک اولویت دنبال شود.


به گزارش ارتباط با مشتری به نقل از ایسنا، هرچند سعید فائقی سال ها بعنوان یکی از مدیران در حوزه تربیت بدنی و ورزش شناخته می شده اما او جزو افرادی بوده که از سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی در ردیف مدیران اقتصادی کشور کار خویش را شروع کرده و خاطرات زیادی از آن دوران دارد. او کار خویش را از شرکتهای زیرمجموعه وزارت صنایع سنگین شروع کرده و در دوران جنگ سمت های مختلفی را در این عرصه تجربه کرده است.
فائقی می گوید از همان روزهای نخست کشور احتیاج به یک نگاه همگرا برای تأمین نیازهای اقتصادی مردم داشته و ازاین رو مدیران سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی با هدف پیگیری اولویت های اقتصادی و تأمین نیازهای مردم کار خویش را شروع کردند. شرح گفت وگوی تفصیلی ایسنا با فائقی را در پرونده ویژه تاریخ شفاهی اقتصاد انقلاب اسلامی در زیر می خوانید.

_ سعید فائقی در سال ۵۷ و در ماه های به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی کجا بود و چه می کرد؟
من در زمان پیروزی انقلاب اسلامی جوانی ۲۳ ساله بودم در سال ۱۳۵۲ در دانشگاه تحصیل خود در رشته مهندسی مکانیک را آغاز کردم و در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه فارغ التحصیل شدم. نخستین سابقه رسمی من در مبارزات سیاسی به سال ۱۳۵۵ و بازداشت شدن از جانب ساواک باز می گردد. ما در آن سال ها در فضای دانشگاه کارهای سیاسی انجام می دادیم و علت بازداشت من تک نویسی انجام شده از جانب برخی از دانشجویان دستگیر شده بود. من یک روز به ساختمان دانشگاه رفتم تا کارهای دانشجویی خویش را پیگیری کنم بی اطلاع از آنکه ماموران ساواک در آنجا حاضر بودند و با انتقال من به یک اتاق مجزا بازداشتم را نهایی کرده و من را به زندان اوین منتقل کردند. همین تجربه چند ماهه زندان سبب آشنایی من با برخی از افراد و گروههای سیاسی شد که در نهایت در سالهای پس از انقلاب مقدمات حضور من در بعضی بخش ها را فراهم نمود.
_ تجربه زندان شما چقدر طول کشید و چه طور آزاد شدید؟
ما را به بند اول زندان اوین انتقال داده بودند. این بند دو طبقه داشت؛ در طبقه ای که ما در آن مستقر بودیم زندانیان سیاسی جوان و دانشجو نگهداری می شدند اما در طبقه دوم همان بند تعداد زیادی از افراد شاخص و اثرگذار حضور داشتند. تا جایی که خاطرم هست در آن دوره آیت الله منتظری، آیت الله طالقانی، دکتر شایگان، سعید سلطان پور و تعدادی دیگری از مبارزان شاخص مسلمان و مارکسیست در آن بند حاضر بودند. شاید یکی از خوش شانسی های ما در آن دوره طرح حقوق بشر کارتر بود که تحت تأثیر آن رژیم شاه مجبور شد شرایط زندان را تغییر دهد و بعضی افراد را آزاد کند. ما در طبقه اول حدود ۳۰۰ نفر زندانی بودیم در شرایطی که آن بند تنها پنج اتاق داشت، بنابراین عملا امکان آنکه ما را نگه دارند نبود از این جهت مجبور شدند که ما را آزاد کنند. پس از این اتفاق من به شهر خود ـ میانه ـ برگشتم و در آنجا کار خویش را بعنوان دبیر هنرستان تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه دادم.
_ شرایط ماه های پایانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه بود و چه تحولاتی در ایام بعد از پیروزی انقلاب به ثبت رسید؟
در آن دوره در فضای دانشگاهی گروههای مختلفی حضور داشتند از دانشجویان مبارز مسلمان و چپ گرا گرفته تا افرادی که با وجود مخالفت با شاه لزوما در مبارزات شرکت نمی کردند و به دنبال حضور در کلاس های درس بودند. خاطرم هست که در آبان ماه سال ۱۳۵۷ آیت الله طالقانی برای اقامه نماز جماعت به دانشگاه آمدند. در آن روز حتی دانشجویانی که لزوما مبارز سیاسی نبودند هم در نماز عشا شرکت کردند اما بعدا به صف نیروهای انقلابی اضافه شدند و گاها حتی سمت هایی گرفتند. در ایام بعد از پیروزی انقلاب تعداد زیادی از افرادی که خویش را سیاسی نمی دانستند هم به صف انقلابیون پیوستند و هر یک نظرات خاص خویش را اعلام می کردند. خاطرم هست که برخی افراد می گفتند ما شاه را شکست دادیم و حالا باید به سراغ شکست دادن افراد ملی گرا برویم. در چنین شرایطی بود که اقتصاد کشور بعد از انقلاب کار خویش را شروع کرد.
_ اولین چالش هایی که انقلابیون بعد از بهمن ماه سال ۱۳۵۷ با آن مواجه بودند کدام است؟
سال ۱۳۵۷ سال اعتصابات بود یعنی به غیر از باقی مسائل ما با اقتصادی روبه رو بودیم که در قسمت های مختلف آن برای دوران طولانی اعتصاب وجود داشت و ازاین رو باید فکری به حال کمبودهای احتمالی در حوزه های مختلف می شد. از طرفی تدارک برای تولید و تأمین نیازهای اقتصادی برای سال بعد هم انجام نشده بود. برای همین یک فوریت برنامه ریزی برای ماههای آینده بود. از طرفی دیگر مدیران دوره شاه یا از کشور رفته بودند یا دیگر در سمت های خود حضور نداشتند برای همین یک چالش در نظر گرفتن مدیرانی بود که بتوانند این شرایط را مدیریت کنند. از طرفی دیگر با عنایت به نگاه منفی که به عملکرد اقتصادی دولت شاه وجود داشت عملا چیزی بعنوان مالکیت خصوصی زیر سوال رفته بود. ما شاهد آن بودیم که اگر کسی دو خودروی شخصی داشت یا ماشینی گرانقیمت سوار می شد در چشم خیلی از جامعه بعنوان سرمایه دار یا امپریالیست با نگاه منفی مواجه می شد. این در حالی بود که حتی افراد اثرگذار در انقلاب از مهندس تاجر گرفته تا موسوی اردبیلی خود سهامدار برخی شرکت ها بودند. اما در اوایل انقلاب نگاه ها به سمتی رفته بود که عملا از کشور صنعتی زدایی می کرد و اگر این روند ادامه می یافت به ضرر منافع ملی و اقتصاد کشور تمام می شد.
_ اولین برنامه ریزی ها برای مدیریت صنعتی کشور چگونه نهایی شد؟
تا جایی که به خاطر دارم شورای انقلاب در سال ۱۳۵۸ یک دستورالعمل رسمی منتشر و صنایع را به چهار دسته تقسیم کرد. گروه اول صنایع بزرگی بودند که اعلام گردید باید ملی شود و حوزه هایی مانند فلزات و خودرو را شامل می شد. صنایع دوم به بخش هایی اختصاص یافت که تا قبل از انقلاب در اختیار خانواده های نزدیک به حکومت پهلوی بود که برای مثال به ۵۱ خانواده اشاره داشت و تمامی آنها مصادره شده بودند. گروه سوم که به صنایع بند «ج» مشهور شدند بخش هایی بودند که بدهی بانکی داشتند یا بهرحال در پرونده هایی با دولت تسویه حساب نکرده بود بنا شد اینها هم از جانب دولت اداره شود. در نهایت بخش چهارم صنایعی بودند که شامل سه گروه اول نمی شدند و بنا شد که آنها کارخود را ادامه دهند تحت تأثیر این دیدگاه سازمان صنایع ملی ایران تشکیل شد تا مدیریت سه گروه نخست را ساماندهی کند. تداوم این دیدگاه می توانست کار بر روی بخش های مختلف را دشوار کند اما با آغاز جنگ تحمیلی شاید یکی از تنها اتفاقات مثبت جنگ برای ما این بود که بار دیگر به ظرفیت صنعت و ضرورت استفاده از حداکثر توان آن بازگشت صورت گرفت.

_ شما در آن دوره کجا بودید و اولین سمت خود را چطور گرفتید؟
همانطور که گفتم که درس من در دانشگاه در سال ۵۶ به پایان رسید. در آن سال ها همسر من دانشجو بود اما به علت تعطیلی دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی، ما دیگر در تهران نماندیم و به میانه برگشتیم. در سال ۶۱ با بازگشایی دانشگاه ها، من همراه همسرم به تهران آمدم و با توجه با سابقه ای که در تدریس داشتم برای کار به آموزش پرورش رفتم، در گفت و گوهایی که با مرحوم پرورش داشتیم، ایشان اظهار داشت که حضور من را در آموزش و پرورش به صلاح نمی داند و ازاین رو این اتفاق رخ نداد. یک روز من پیش از سوار شدن به اتوبوس برای بازگشت به میانه، یک روزنامه کیهان خریدم که در آن آگهی استخدامی برای صنایع سنگین وجود داشت، من در راه این آگهی را برداشتم و در تاکستان آنرا پست کردم و پس از مدتی تماس گرفتند که برای مصاحبه حاضر شوم. در گفت و گوهایی که انجام شد تشخیص دادند که من توان فعالیت در این عرصه را دارم و با حکمی که زدند من بعنوان رئیس کارخانه لوله و اتصالات چدنی انتخاب شدم و کار خویش را آغاز کردم. این آغاز ورود من به عرصه مدیریت صنعتی بود و در سالهای بعد و به صورت خاص در دوره جنگ در سمت های مختلفی در این عرصه فعالیت کردم.
_ در صحبت هایتان به این اشاره کردید که با آغاز جنگ در نگاه اقتصادی تصمیم گیران تغییرات کلیدی رخ داد. این تغییرات بیشتر خویش را در چه حوزه هایی نشان دادند؟
همانطور که عرض کردم، در روزها و ماه های ابتدایی نگاهی وجود داشت که به صنعت زدایی از کشور منجر می شد اما با آغاز جنگ و با عنایت به نیازهای کشور فضا تغییر نمود. برای مثال من به خاطر دارم که در ابتدای جنگ شهید چمران در صنایع سنگین حاضر شدند و گفتند که اگر مهمات نداریم، لااقل چیزی تولید نماییم که صدای بلندی داشته باشد تا بتوان آنرا ضد دشمن استفاده کرد، این نشان داده است که ما تا چه حد با محدودیت رو به رو بودیم. از طرفی با عنایت به این که مدیران جدید شناخت کاملی از حوزه های کاری خود نداشتند و گاها حتی کارگران از پذیرش آنها خودداری می کردند. با این وجود با آغاز جنگ هم نگاه کلان به اقتصاد اصلاح گردید و هم با ایجاد یک همگرایی همه جانبه، کشور با حداکثر ظرفیت برای تأمین نیازهای جنگ و نیازهای مردم بسیج شد تا جایی که مدتی بعد از آن خواسته شهید چمران، ما ظرفیت تولید روزانه تعداد قابل توجهی خمپاره را ایجاد کردیم، تمام پل های موردنیاز جبهه را خودمان ساختیم، با محوریت افراد بزرگی مانند مرحوم قندچی، کشنده های بزرگ جهت استفاده در جبهه فعال شد و تمام ظرفیت ها در این عرصه فعال شدند که در آینده هم برای اقتصاد ما بسیار مفید بودند.
البته در عین حال در دوره جنگ مشکلاتی هم به وجود آمد. برای مثال در شرایطی که برخی شرکتهای بزرگ ما آماده به وجود آوردن زیرساخت های لازم برای تولید کالاهایی صنعتی مانند خودرو می شدند، ما می دیدیم که برخی نهادها با عنایت به نیاز فوری با شرکتهای خارجی قرارداد می بستند و این مورد سبب می شد که به ظرفیت داخلی کشور صدمه وارد شود. در مجموع اما آن همگرایی به وجود آمده در دوره جنگ سبب شد که نگاه به مسائل کلان اقتصاد هم تغییر کند.

- آیا این نگاه دولتی سازی و ملی سازی در ابتدای انقلاب مختص گروه یا افراد خاصی بود؟
واقعیت اینست که در ابتدای انقلاب نگاه کلی به مساله اقتصاد متفاوت بود. با عنایت به عملکرد اقتصادی در دوره شاه و مثلاً خانوارهای وابسته به پهلوی، بسیاری اساسا سرمایه داری یا بهره مندی اقتصادی را منفی می دانستند. این نگاه که مثلاً فلان دولت یا فلان فرد طرفدار اقتصاد دولتی بود هم چندان با حقیقت سازگار نیست، چونکه دولت ها مجری سیاست های کلان هستند و این نگاه کلان بود که حرکت در این مسیرها را مطرح می کرد.
- آیا در روزها و ماه های ابتدایی پیروزی، انقلاب اسلامی نظریه یا نظریه پرداز اقتصادی مشخصی داشت؟
در آن زمان هنوز تولید محتوای گسترده ای در زمینه اقتصاد صورت نگرفته بود. کتاب هایی بودند که ما به آنها دسترسی داشتیم. مثلاً اقتصاد ما از محمد باقر صدر یا اقتصاد اسلامی از بنی صدر موجود بود. انقلاب تکاملی اسلام جلال الدین فارسی هم وجود داشت یا بعضی کتاب های شهید مطهری هم به این مسائل پرداخته بود ولی آن طور که بگوییم یک نظریه واحد اقتصادی یا یک نظریه پرداز مشخص داشتیم، نه این طور نبود.



1401/11/17
13:20:29
0.0 / 5
374
تگهای خبر: آموزش , اقتصاد , بانك , تولید
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۲
ارتباط با مشتری
hcrm.ir - تمامی حقوق سایت ارتباط با مشتری متعلق به hcrm است

ارتباط با مشتری

اصول مدیریت و ارتباط با مشتری